محمدعلی فروغی را اینطور باید شناخت! – یورنا
به نظر شما اگر محمدعلی فروغی امروز زنده بود، نسبت به رابطه سیاست و فرهنگ چه می کرد؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی یورناامروز ۱۴ آبان ماه سالگرد درگذشت محمدعلی فروغی در سال ۱۳۲۱ است.مردی که سیاستمدار و نویسنده بود. بسیاری او را مردی مرموز در تاریخ سیاسی و ادبی ایران می دانستند که حتی توانایی نابودی یک حکومت و جایگزینی حکومت دیگر را داشت.
به بهانه درگذشت این سیاستمدار 9 با هم شخصیت و زندگی محمدعلی فروغی را مرور می کنیم:
1) مردی از دارالفنون
بسیاری از دانش آموزان دارالفنون برای اولین بار در مدرسه خود با محمدعلی فروغی آشنا شدند. مدرسه ای که زمانی در آن درس می خواند. به دانش آموزان وعده داده می شود که یک مرد اهل ادب و سیاست با شما درباره فردوسی صحبت کند. این دانشجویان بعدها به چهره های شاخصی تبدیل شدند: مجتبی مینوی، سعید نفیسی، علی اصغر حکمت، راضی آذرخشی و…
فروغی در آن روز سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: «دوستان عزیز، آیا می خواهید بدانید احساس من نسبت به شاهنامه چیست و درباره فردوسی چه فکر می کنم؟» اگر از پاسخ کوتاه و مفید راضی هستید، این است که من شاهنامه را دوست دارم و به فردوسی وفادارم. اگر به این خلاصه راضی نیستی، باید راهنمای یک عاشق واقعی را در اختیار داشته باشی…» سپس شروع به صحبت از اهمیت فردوسی و علت عشق او به او می کند.
2) مترجم اولین کتاب اقتصاد
حسین پرنیا که از اساتید اقتصاد دانشکده سیاسی وزارت امور خارجه بود، به محمدعلی فروغی دستور داد کتاب «اصول ثروت ملل یعنی اقتصاد سیاسی» را که تدریس می شد از فرانسه به فارسی ترجمه کند. در دانشگاه های فرانسه در آن زمان بیشتر توصیفی از ثروت بود تا تحلیل آن. فروغی کار خود را کرد و کتاب او سال ها تنها کتاب درسی اقتصاد ایران بود. امروزه نیز این کتاب بیش از محتوای ارزش تاریخی دارد.
3) سیاست، سیاست، سیاست
محمدعلی فروغی در سی سالگی دبیرخانه مجلس شورای ملی را تأسیس کرد و سپس برای دو دوره نماینده مجلس شد. زمانی که هیئت ایرانی به کنفرانس صلح پاریس رفت، به لطف تلاش های آن، ایران به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. او حتی خاطرات خود را در همان سفر که بین سال های 1918 تا 1920 انجام شد به تفصیل یادداشت کرد و حتی از پشیمانی خود نوشت و آنچه را که دید با آنچه در ایران می گذشت مقایسه کرد. مثلاً در روز جمعه دوم ذیالحجه، مینویسد: «…بعد از شبخونه، رفتیم توی کوچههای باغ قدم بزنیم، واقعاً چه میشود وقتی به وقت شام برگشتیم، مشاور قطری آمد و به خانه رفت: «بعد از شام با هم به کازینو رفتیم و هر کدام از ما صد و پنجاه فرانک باختیم.» 206)
4) فارسی را دوست داشته باشید
زبان فارسی برای فروغی بسیار مهم بود. او سکولاریسم افراطی را دوست نداشت و در مقابل آن ایستاد، اما او بود که مجوز تأسیس فرهنگستان را گرفت و اولین جلسه فرهنگستان در سال 1314 به همت او تشکیل شد.
5) روز دوست داشتنی، روز پرداخت
فروغی روزی مورد علاقه دربار رضاشاه بود و روزی با او قهر کرد. او اگرچه از طرفداران انتقال قدرت از قاجار به پهلوی بود و حتی در دوره رضاشاه اولین نخست وزیر آن شد، اما بعداً به دلیل مخالفت از ریاست دولت و ریاست فرهنگستان استعفا داد. به ساختار و تشکیل دولت. اقدامات رضاشاه خشم رضاشاه را برانگیخت. در تمام پنج سالی که از سیاست دور بود، به ادبیات و فلسفه مشغول بود. در این مدت کتابهای زیادی نوشت و ترجمه کرد. مانند «راه حکمت در اروپا» و تصحیح کلیات سعدی و…
6) نوشتن استعفای رضاشاه
فروغی نظر مساعدی نسبت به خاندان پهلوی نداشت، اما در شهریور 1320 که متفقین به ایران آمدند و رضاشاه اصرار داشت که فروغی به کابینه برگردد، نظرش این بود که رضاشاه و پسرش محمدرضا بروند. باید سر کار بیاید وگرنه این احتمال وجود دارد که استقلال ایران لطمه بخورد و ایران مستعمره یکی از کشورهای اروپایی شود. حتی متن استعفای رضاشاه را تهیه و نوشت و به سفارت انگلیس داد.
7) کتاب و دوباره کتاب
شاید بخشی از تفکر خوب Froggy به خاطر خاطرات مطالعات گسترده و دانش زیاد او باشد. در تمام سالهایی که در سیاست کار کرد، هنوز دانشجو بود. او در سفرهای خود به اروپا، در اوقات فراغت خود به مطالعه آثار دکارت و ارسطو پرداخت. حتی زمانی که نماینده ایران در ترکیه برای تعیین مرزهای ایران بود، خواندن کتاب «پیام» و کتاب «چارلز نرمال» را تمام کرد. جالب اینجاست که او از دریافت کتاب «انقراض تمدن یونان» خوشحال شد و توانست آن را بخواند.
8) او پادشاه و قوم اوست!
در این پروژه تاریخ شفاهی از محمود فروغی فرزند محمدعلی فروغی سوال پرسیده می شود و پاسخ مهمی دارد. سؤال این است: «آیا پدرت هیچ وقت از حمایت رضاشاه پشیمان نشد؟» محمود فروغی جواب طولانی می دهد، اما در آخر می گوید: «اینجا در حاشیه بگویم، آن سال 1312 بود، آن موقع مرحوم فروغی روزی به رضاشاه گفت این اموال مردم است. به زور گرفته می شود و مردم از پا در می آیند و این راه درست نیست، البته رضاشاه خیلی ناراحت می شود و می گوید: «آقا شما همه از مردم حرف می زنید.» [فروغی]او میگوید: «بالاخره، اعلیحضرت دلیلی دارد، زیرا من در دنیا مردم زیادی را میبینم که شاه ندارند، اما هیچ پادشاهی را نمیشناسم که مردمی نداشته باشد». پس اصول حکومت شما بر مردم است.
9) وصیت نامه عجیب
خواندن وصیت نامه Froggy نکات زیادی را در مورد نگرش او به زندگی و حتی نحوه برقراری ارتباط با دیگران به فرزندانش می آموزد. مثلا مرد میتونه با یه لغزش زندگی و مال و ناموسش رو بدتر کنه احتیاط را باید از دست داد، نباید در دام افتاد، نباید در ریش گیر کرد.»