هشت نکته درباره نویسنده «قصه عینکم» / دو کتاب نوشت، هر دو ماندگار – یورنا
به گزارش خبرنگار فرهنگی یورنا; هر چقدر هم که کتاب می خوانیم، همان کتاب های درسی کسل کننده و کسل کننده گاهی حاوی داستان ها و شعرهای خوبی بود که شاید سال ها در خاطره ها مانده باشد. دهه 60 به خوبی به یاد می آورد که در یکی از داستان های کوتاه ادبی که بالای درس نوشته شده بود، یک بار نام رسول پرویزی و سپس داستان کوتاه «قصه عینک من» آمده بود. داستان همان پسری که هیچکس به او توجهی نکرد و دنیا در چشمانش بی رنگ بود و یک بار اتفاقی البته پنهانی عینک زد و فهمید که دنیا چقدر رنگارنگ و شگفت انگیز است.
در هشتم آبان سالروز درگذشت رسول پرویزی در هشت نکته کوتاه از زندگی او خواهیم گفت. شاید باورتان نشود نویسنده ماهری که خیلی ها او را تاثیرگذار در نسل دوم نویسندگان ایران می دانند، به دربار رفته و این همه کار سیاسی کرده است.
1) در چهار شهر زندگی کنید
عمر رسول پرویزی در چند استان گذشت: بوشهر (به دلیل زادگاه و فعالیت اداری و عملی)، شیراز (به دلیل مهاجرت و کارهای سیاسی) و سرانجام تهران. البته مدتی به بستک لار تبعید شد. او در چهار منطقه دوستان، آشنایان و روابطی داشت و شاید همین ارتباطات زیاد و تجربیات متنوع زندگی باعث شده بود که شخصیتهای داستانهایش (هر چند ریشه در وقایع دوران کودکیاش داشته باشند) را به شکلی قابل درک بیان کند. و راه ساده جاده مثل اینکه او یکی از ماست.
2) مردی که مشاغل زیادی دارد
رسول پرویزی سمت های زیادی داشت: معلم، کتابدار، کارمند شرکت بندر فارس و شیراز، کارمند شرکت پخش قند و شکر، کارمند شرکت سهامی تلفن ایران، نویسنده، نویسنده در مطبوعات و ….
وی همچنین تجربه حضور در گروه های مختلف سیاسی را داشت: گروه سیاسی انجمن آزادگان فارس، کاندیدای ناموفق انتخابات مجلس، نماینده بیست و یکم، دوم و سوم (قبل از انقلاب) دشستان بوشهر در مجلس شورای ملی. عضویت در حزب توده برای مدت کوتاهی عضویت در حزب مردم و… .
راه اندازی مجله و انتشار و نوشتن زیاد در نشریات از کارهای همیشگی و همیشگی او بود که از آن جمله می توان به حضور در مجله شرق الاوسط و هفته نامه ایران ما و … اشاره کرد.
3) آشنایی با علم و دوستی طولانی
همه این روابط، نوشته های متعدد، اقدامات ریز و درشت سیاسی او را مورد توجه اسدالله علم قرار داد و سرانجام نایب علم شد. دوستی آنها به حدی بود که علم در مراسم درگذشت او شرکت کرد و عده ای ازدحام مردم در مهمانی او را به حضور علم ربط دادند، اما خود پرویزی از چهره های شناخته شده و محبوب مردم بود و او بود که بسیاری را به این سمت سوق داد. یاد او را گرامی بدار برای جشن گرفتن
4) نویسنده ای هنر خود را به دادگاه برد
دکتر علیقی علیخانی وی که پیش از این وزیر اقتصاد ایران بود و به گونه ای که در زمان خود بازرگانان و صنعت گران درخشیدند، حتی در زندگی نامه خود ریاست دانشگاه تهران را نیز به دست آورد، در خاطرات خود مهارت نویسندگی رسول پرویزی را حتی در ریزترین نویسندگی بیان می کند. به شرح زیر: «در جلسات هیأت وزیران در آن زمان بسیار درخشان تذکر داده شد، جایی که من و رسول پرویزی، معاون نخست وزیر و خود من چندی پیش متعجب شدیم که یکی از دوستانم در آن جلسه به من گفت که نسخه هایی از بحث های هیأت وزیران. پس از 15 خرداد در ایران به چاپ رسیده بود… از این رو، صورتجلسه ای که رسول پرویزی تهیه کرده بود، کاملاً قابل اعتماد است.»
5) فقط دو کتاب، اما ماندگارند
در 38 سالگی اولین کتابش منتشر شد که مجموعه ای از داستان های او با عنوان «شلوار تکه تکه» بود. کتابی که داستان هایش برگرفته از وقایع دوران کودکی اوست و به نوعی خود، پدر و خانواده اش را معرفی می کند. این کتاب از آن زمان به پرفروش ترین کتاب تبدیل شده است و هنوز هم خوانده می شود و از آن لذت می بریم.
ده سال بعد، در سن 48 سالگی، دومین کتاب او به نام «لولی سرمست» منتشر شد. اما داستان نوشتن کتاب تقریباً به همین جا ختم می شود. کار سیاسی به او فرصت کافی برای نوشتن داستان نمی داد.
6) پایان عمر
رسول پرویزی عمری برای دیدن انقلاب و تغییرات چشمگیر در ایران نداشت. او در سال 1956 درگذشت، اما چیزهای زیادی را تجربه کرد. حزب توده، همکاری جدی با نخست وزیر، نمایندگی در مجلس و بسیاری حواشی دیگر. علاوه بر همه اینها، او در سیاست به عنوان مردی باهوش و شوخ طبع شناخته می شد.
7) قبر او
قبر رسول پرویزی کجاست؟ به یاد شیراز! شاید شما که در حال خواندن این مقاله هستید، بیش از یک بار و حتی چندین بار به استان شیراز سفر کرده باشید، اما مزار او را ندیده باشید. رسول پرویزی کمی پشت قبر حافظ و در کنار قبر دکتر لافلی روتجار به خاک سپرده شد.
8) پس از مرگ
دکتر محمد بحری از مردان دوران پهلوی دوم که سابقه فعالیت در حزب توده را داشت، درباره نگرانی های علم بعد از فوت پرویزی در پروژه تاریخ شفاهی هاروارد می گوید: علم سعی کرد بعد از فوت پرویزی سلامت خانواده پرویزی، همسر و مادرش خوب باشد و معتقد بود حقوق بازنشستگی که خانواده مرحوم پرویزی دریافت می کنند. کافی نبود.»
آقای بحری به طور خلاصه توضیح می دهد که اسدالله علم تا آخرین روزهای عمرش به او دستور می داد که این نگرانی را برطرف کند و می خواهد خیالش بابت ترمیم مستمری خانواده پرویزی آسوده باشد.