نمایش کاپوچینو؛ یعنی با خیال آسوده، فقط بخندید! – یورنا
به گزارش سرویس فرهنگی یورنابیمان صفا کاپوچینو را با شعری آغاز می کند. اگر غم لشکری برافراشت تا خون عاشقان بریزد، من و حجامت با هم آن را می سازیم و بنیادش را می ریزیم.
کاپوچینو کمدی شو یک نمایش خانوادگی است که گاهی در انتقال مفاهیم به مخاطب دچار مشکل می شود، اما جنبه سرگرمی، خنده و شادی آن به قدری برجسته است که اجازه نمی دهد ذهن بیننده به این موارد فکر کند. چشمها، لبها و دهانها مشغول خندیدن هستند، گوشها مشغول گوش دادن به موسیقی شاد هستند و ذهن ترجیح میدهد در همان سطح بماند و دو ساعت لذت ببرد. به همین دلیل وقتی تماشاگران سالن سینما را ترک می کنند، متوجه می شوند ساعت 1 بامداد است و دو ساعت است که دارند می خندند.
شکستن دیوار چهارم و کشاندن مخاطب به قلب نمایش یکی از نکات برجسته نمایش است که تمام خانواده و مخاطبان را درگیر خود می کند.
فراز و نشیب های بازیگری
اما بازی های نمایشگاهی مناسب نیستند. جایی که کافه عمو در نقش کوتاهش به طرز عجیبی دل مخاطب را می زند و نمایش را زنده می کند اما برخی از بازیگرانی که در طول این دو ساعت روی صحنه حضور داشتند تا پایان با تماشاگران غریبه هستند. مخاطب از آنها عبور می کند تا به بازیگران فعال نمایش برسد. اما در طول بازی نقش های اساسی مناسب و در سطح خوبی هستند.
پیمان صفا البته اعتراف می کند که دو سه نفر از بازیگران اصلی اش به دلایلی نزدیک به اجرا تغییر کردند و مجبور شد از بازیگرانی استفاده کند که برای اولین بار روی صحنه می رفتند. روزگاری برادر بیمان صفا، ایمان صفا، نقش های اصلی آثار او را بازی می کرد و حالا درگیری هایش مانع از حضور او می شود.
نام این نمایش مشخص نیست که چرا کاپوچینو انتخاب شده است، اما به هر حال عملکرد این کاپوچینو این است که یک جرعه از آن شما را به مدت دو ساعت می خنداند.
بدون اتکا به حرف های بی اساس بخندید
اما شما یک برنامه بامزه و عاری از هرگونه شوخی جنسی یا غیراخلاقی دارید. این نقطه قوت کاپوچینو و کار ارزشمند پیمان صفا است. بنابراین، اگر به دنبال مکانی امن از نظر فرهنگی برای سرگرمی خانواده خود و فرار از این نوع شوخی ها هستید، کاپوچینو یکی از بهترین پیشنهادها خواهد بود.
داستان این نمایش به شرح زیر است: نگین دو سال پدر و مادرش را از دست داد و برادرش کافی مجبور شد در استرالیا زندگی کند. کاوه اصرار می کند که خواهرش ازدواج کند یا به استرالیا برود، اما نگین مخالفت می کند. در نهایت برای جلب توجه برادرش به دروغ می گوید که مدتی پیش با پسری آشنا شده و قصد دارد با او ازدواج کند. کاوه همچنین می گوید که دو هفته دیگر به ایران می آید و چه بهتر که با نامزد ناگین ملاقات کند و چالش های ناگین را آغاز کند.