متهم پرونده قتل در رقابت عشقی بار دیگر محاکمه شد – یورنا
این دو جوان در یک بازی مافیایی بر سر دختری با هم رقابت و دعوا کردند که یکی از آنها مهدی کشته شد.
به گزارش «یورنا» به نقل از اعتماد آنلاین، بر اساس محتویات پرونده، یک سال پیش از مرگ مرد جوانی به نام مهدی که در بیمارستان از ناحیه گردن ضربه چاقو خورده بود به پلیس اطلاع دادند. ماموران بلافاصله به محل رفتند و تحقیقات را آغاز کردند. بررسی ها نشان داد عامل قتل جوانی به نام سهیل بوده است. فرار کرد و نمی دانست کجا رفته است.
مدتی بعد سهیل هنگام خروج از مرز دستگیر شد. وی در اعترافاتش گفت: در بازی مافیا با هم درگیر شدیم اما من قصد کشتن مهدی را نداشتم و او را عمدی نکشتم.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. در جلسه، والدین دیم ابتدا در جایگاه ایستادند و خواستار حکم قصاص شدند. نوبت متهم که رسید گفت: من و دوستانم به کافه ای در جنوب تهران می رفتیم و آنجا مافیایی بازی می کردیم. حدود 25 نفر با هم بازی می کردند. دفعه قبل دختر بچه ای کنار مهدی نشسته بود که وسط مسابقه جایش را عوض کرد و روی صندلی کنار من نشست. پس از پایان مسابقه متوجه شدم که او برای من پیامی در اینستاگرام ارسال کرده و از من خواسته است که او را دنبال کنم. من درخواست او را پذیرفتم اما بعد از چند دقیقه مهدی به من پیام داد که چرا آن دختر را دنبال می کنم؟ در آنجا متوجه شدم که این دختر با مهدی رابطه دارد و پس از فالو کردن دختر در اینستاگرام، پشیمان شدم و او را آنفالو کردم.
وی ادامه داد: چند روز بعد که دوباره برای بازی به کافه رفتم، مجری بازی به من اعتراض کرد و گفت که نباید با دختر بچه دوست شوم. به او گفتم اشتباه می کند و به من پیام داد. بعد متوجه شدم که مهدی موضوع را بیان کرده است. رفتم پیش مهدی تا به او بگویم با آن دختر کاری ندارم اما دوستانش با من دعوا کرده بودند. صاحب کافه به ما گفت اینجا جای دعوا نیست، اگر می خواهی دعوا کنی برو بیرون. ما هم دعوامون تموم شد دوستم پیمان به من گفت که برای حل مشکل با مهدی و دوستانش در پارک قرار ملاقات گذاشته است. من هم با او به باغ رفتم، اما نیامدند.
متهم گفت: به خانه برگشتم و موتورسیکلتم را در پارکینگ پارک کردم که دوستم بیمان دنبالم آمد و گفت باید بروم قرار ملاقات. او اصرار داشت که بجنگد. برای همین با او رفتم اما وقتی مهدی و دوستانش رسیدند دوستم بیمان با آنها صحبت کرد و دستش را دور گردن مهدی انداخت و متوجه شدم که بیمان دوست آنهاست و فریب او را خورده ام. در همین حین مهدی چاقویی روی من کشید و من عقب نشینی کردم. چاقو به دستم خورد و افتادم. یکی از شاهدان چاقویی در دست داشت و من آن را به سمت مهدی گرفتم تا بترسد و دیگر به من حمله نکند، اما چاقو در حال حرکت به گردن او اصابت کرد. من قصد کشتن او را نداشتم.
پس از آن وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت. وی گفت: قصور پزشکی در قتل نیز رخ داده است. لذا تقاضا دارم این موضوع توسط پزشکی قانونی بررسی شود. از طرفی موکلم از ناحیه دست مجروح شد و برای دفاع از خود چاقو کشید و مرتکب قتل دفاعی قانونی شد.
در نهایت قضات وارد درگیری شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند.
پرونده دوباره به دادگاه بازگشت و متهم این بار در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. در جلسه، والدین دیم دوباره گفتند که می خواهند انتقام بگیرند.
سپس متهم برخاست و گفت: من مهدی را عمدا نکشتم و این اتهام را قبول ندارم. او یک بار به او ضربه زد، اما گفته می شود او دو ضربه خورده است، احتمالاً توسط شخص دیگری اصابت کرده است.
سپس وکیل وی برخاست و گفت: پس از شکست حکم قصاص از دادستان شهرستان خواستم تا موارد عدم صدور حکم را بررسی کند و در مورد موثر بودن پارگی آئورت و عمل جراحی قلب باز که انجام شد، اظهار نظر کند. روی او اجرا کرد. او قربانی مرگش شد و هیچ اظهارنظری در این زمینه منتشر نشد. از سوی دیگر، به نظر قضات دیوان عالی کشور، دادستانی باید با شهود دعوا به صورت حضوری ملاقات می کرد و موضوع را به جریان می انداخت، اما نظر مؤثری صادر نشد. در این زمینه نیز گرفته شده است. کارشناسان پزشکی قانونی وجود دو زخم بر روی بدن را تایید کردند. در حالی که موکلم بارها گفت که مقتول را زده است.
در پایان، هیئت منصفه وارد گردبادی شد تا درباره این موضوع تصمیم گیری کند.