ماجرای رباعی معروف در کتابهای درسی – یورنا
محسن احمدوندی، دکترای زبان و ادبیات فارسی، در یادداشتی که به سید علی میرافضلی، یکی از رباعی پژوهان برجسته معاصر تقدیم و بررسی شده است، مینویسد: «در بسیاری از صفحات مجازی و در نتیجه در کتاب فارسی نهم چهارم. دستور، رباعی «کم گوی» و جز به سود تو نمی کند…» به اشتباه به خواجه نصیرالدین طوسی نسبت داده شده است. یادداشت زیر سعی دارد مسیر انتساب این رباعی را به شاعران مختلف در طول تاریخ ادبیات فارسی نشان دهد و در نهایت نویسنده اصلی آن را شناسایی کند.
به گزارش «یورنا» به نقل از ایسنا، در متن متن می خوانیم: «در بسیاری از صفحات فرضی و بر همین اساس در کتاب زبان فارسی پایه نهم، رباعی زیر به خواجه نصیرالدین الدین نسبت داده شده است. طوسی و از کتاب اخلاق النصیری چنین نقل شده است:
ساکت باش و فقط به نفع خودت حرف بزن
اگر از شما نپرسند، از قبل به آنها می گویید
از اول به تو دو گوش و یک زبان دادند
یعنی دو تا می شنوید و یکی دیگر می گویید
(فارسی نهم 1401: 52)
این در حالی است که نه تنها در اخلاق النصیری، بلکه در هیچ یک از آثار خواجه نصیرالدین طوسی و دیگرانی که در مورد او شعری نقل کرده اند، اثری از این رباعی نیست (رجوع کنید به مدرس رضوی). ، 1354). ، 598-628; النفیسی، 1335: 73 81; الاقبالی، 1370: 91-146).
البته موضوع این رباعی به نثر در اخلاق ناصری نوشته شده است. خواجه نصیر در بخشی از کتاب آداب کلام خود می گوید:
از غیبت و غیبت و تهمت و دروغ پرهیز کند تا به هیچ وجه به آنها عمل نکند و با دست اندرکاران مزاحمت نکند، گوش دادن به آنها باید خوب باشد و گوش دادن به او مهمتر از گوش دادن به او باشد. صحبت کردن از مرد حکیمی پرسیدند: چرا مردم اینقدر به سخنان تو گوش می دهند؟ گفت: چون به من دو گوش و یک زبان دادند، یعنی گویی دو بار شنیدند (نصیرالدین طوسی، 1356: 231).
اما با بررسی متون کهن برای ما روشن می شود که این موضوع، موضوع خواجه نصیرالدین طوسی نیست و در متون قبل از او نیز بارها تکرار شده است. مثلاً ابوالقاسم قشیری در رساله القشیری همین موضوع را چنین آورده است:
یکی از حکما می گوید: مردم با یک زبان آفریده شده اند و گوش و چشم از گفتار بر شنیدن و بینایی بیشتر است (القشیری، 1386: 246).
یا العبادی در کتاب فضایل الصوفیه این قول را به بقراط نسبت داده و در مورد او چنین نوشته است: بقراط حکیمی بزرگ و از علما و موحدین بود. […] پس پادشاهی که در زمان او بود به او نوشت و آن را ذکر کرد […] کم حرف میزنی […] جواب را نوشت […] دلیلش این است که حق – سبحان – به ما یک زبان و دو گوش داد، یعنی ما دو کلمه می شنویم و شما یکی می گویید. آنچه می گویم بیش از آنچه می شنوم است (العبادی، 1362: 46-47).
این موضوع در متون پس از خواجه نصیر نیز وجود دارد، مثلاً در کتابچه شیخ بهایی، و این قول منسوب به سقراط است:
او یکی از فیلسوفان است [سقراط حکیم] کتاب ها […] ما نمی دانیم شما چه خسیسی دارید که با کسی حرف نمی زنید. سقراط دوباره در پاسخ نوشت: پرداختن به چیزی متفاوت از چیز دیگر بی فایده است. از این روست که معظم له به انسان دو گوش و یک زبان داده اند که کمتر صحبت کند و بیشتر بشنود، نه اینکه زیاد بگوید و کمتر گوش کند (شیخ البهائی، 1387، ج2: 335).
یا در هفت پرتقال جامی که این حکمت دوباره به سقراط نسبت داده شده است و جامی آن را چنین ترتیب می دهد:
به زبان خود چه چیزی برای گفتن اعتماد دارید؟
گوش خرد همه جا گوش می دهد
خداوند به تو یک زبان و دو گوش داد
که به معنای پچ پچ کمتر و جدیدتر بودن است
دولت ایزدی سکوت کرد
دلیل آن فنی و مقرون به صرفه است
(الجامع 1378 ج 2: 458)
بنابراین موضوعی که در کتاب اخلاق النصیری در نثر آمده از خواجه نصیرالدین طوسی نیست و او این موضوع را از پیشینیان خود گرفته و در کتاب خود به کار برده است.
اما واقعاً این کوارتت متعلق به چه کسی است؟ در تعزیرات عصر صفویه این رباعی را به بابا افضل کاشانی نسبت می دهند. اوحدی بالیانی در کتاب تذکرات عرفات العاشیقین و ارسط العارفین رباعی مذکور را برای اولین بار به بابا افضل کاشانی نسبت داده و چنین نقل کرده است:
ساکت باش و فقط به نفع خودت حرف بزن
اگر از تو نپرسند، پیش من خواهی بود
دو گوش و یک زبان به تو دادند
یعنی دو تا می شنوید و یکی دیگر می گویید
(اوحدی بلیانی، 1387، ج 1: 335)
بعدها رضاقلی خان هدایت در تذکرات ریاض العارفین همین انتساب را تکرار کرد. هدایت در شرح حال افضل الدین محمد القشانی [کاشانی] علاوه بر این، از رابطه شعری خود با خواجه نصیر یاد می کند و دو رباعی را که خواجه نصیر به بابا افضل گفته و بابا افضل به آنها پاسخ می دهد، بازگو می کند.[در تذکرۀ هفتاقلیم نیز ذیل شرححال و اشعار باباافضل کاشانی به قطعهای که خواجه نصیرالدین طوسی در حق او سروده، اشاره شده است (امین احمد رازی، ۱۳۷۸، ج۲: ۱۰۱۰).]وی تعدادی از رباعیات خود را نقل می کند که یکی از آنها رباعیات مذکور است:
او افضل الدین محمد القشانی حکیمی والا مقام و انسانی عزیز است. […] این رباعیات حاصل اندیشه های اوست […]
جز به نفع خودت چیزی نگو
اگه نپرسن خودت میگی
دو گوش و یک زبان به تو دادند
یعنی دو تا می شنوید و یکی دیگر می گویید
(هدایت 1344: 267-265)
همین انتساب نادرست در بارگاه بابا افضل کاشانی نیز تکرار شد و مصطفی فیضی و همکارانش آن را تصحیح کردند:
ساکت باش و فقط به نفع خودت حرف بزن
چیزی که نپرسیده اند به من نگو
از اول به تو دو گوش و یک زبان دادند
یعنی دو تا می شنوید و یکی دیگر می گویید
(بابا افضل کاشانی 1351: 210)
در حالی که این رباعی در منابع کهن رباعیات باباافضل کاشانی یافت نمی شود و در چندین مجموعه از رباعیات او که در قرن نهم گردآوری شده است، این رباعی وجود ندارد و انتساب آن متأخر است. شاید به همین دلیل در رباعیات بابا افضل کاشانی به تصحیح سعید نفیسی و همچنین در آثار بابا افضل کاشانی با تصحیح مجتبی منافی و یحیی مهدوی اثری از این رباعی وجود نداشته باشد.
رباعی فوق به طور قطع توسط اوحدین کرمانی نوشته شده است. زیرا در چندین مجموعه باستانی به نام او ثبت شده است.
اول: در نسخه خطی رباعیات خود (مورخ 706 هجری قمری) که در کتابخانه ایاصوفیه محفوظ است که مبنای انتشار مجموعه رباعیات احد الدین کرمانی بوده و به تصدیق احمد ابومحبوب رسیده است، موارد زیر را ثبت کرده است. :
صادق باشید و زیاد حرف نزنید
اگر از شما نپرسند، از قبل به آنها می گویید
دو گوش و یک زبان به تو دادند
هر وقت دو تا بشنوی یکی دیگه میشی
(اوحدین الکرمانی 1366: 157)
همچنین در صفحات اول کتاب خطی دیوان العراقیات ابیوردی که در سال 724 میلادی نوشته شده است، این رباعی را رباعی احدالدین کرمانی دانسته اند:
تا حد امکان کمتر صحبت کنید
هر چه بیشتر از شما می پرسند، بیشتر می گویید
دو گوش و یک زبان به تو دادند
یعنی شنیدن دو [و] و یکی دیگر
(اپیوردی کاغذ دو رو)
در یک نسخه خطی متعلق به کتابخانه دانشگاه استانبول، تاریخ مالکیت 734 هجری قمری ذکر شده است. گمان می رود که در اواخر قرن هفتم گردآوری شده باشد و رباعی مذکور به اوحدین کرمانی نسبت داده شده است:
صادق باشید و زیاد حرف نزنید
اگر از شما نپرسند، از قبل به آنها می گویید
دو گوش و یک زبان به تو دادند
هر وقت دو تا بشنوی یکی دیگه میشی
(وحدین کرمانی صفحه 3)
با توجه به آنچه گفته شد، چهارضلعی مذکور از اوحی الدین کرمانی است و نسبت دادن آن به بابا افضل کاشانی که از دوران صفویه آغاز شده، نادرست است. همچنین سندی وجود ندارد که آن را به خواجه نصیرالدین طوسی نسبت دهد و انتساب آن به خواجه کاملاً اشتباه و ناعادلانه است.
منابع
– الابیوردی، ابوالمظفر محمد بن احمد الکوفانی، دیوان العراقیات، نسخه خطی عربی شماره 3117، محفوظ در کتابخانه ملی پاریس. کتاب سال 724 هجری قمری.
– اقبالی، معظمه [اعظم]1370، شعر و شعر در آثار خواجه نصیرالدین طوسی. علاوه بر مجموعه شعر فارسی خواجه نصیر و متن کامل و اصلاح شده مجموعه اشعار، چاپ اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
– امین احمد الرازی، 1378، تذکره هفت اکیمات، با تصحیح و توضیح و حواشی محمدرضا طاهری (حسرت)، سه جلد، چاپ اول، تهران، سروش.
– احدالدین کرمانی، حمید بن ابی الفخر، 1366، دیوان رباعیات احدالدین کرمانی، به کوشش احمد ابومحبوب، مقدمه ابراهیم البستانی باریسی، تصحیح کمال سزیقلی جندقی، تهران. ، سروش.
– احدین کرمانی، حمید بن ابی الفخر، انیس الطالبین و جلیس الصالحین، نسخه خطی شماره F701، محفوظ در کتابخانه دانشگاه استانبول، بدون شماره، نسخه های خطی قرن هفتم و هشتم میلادی، 65 صفحه.
– اوحدی بالیانی، تقی الدین محمد بن محمد، 1387، عرفات عاشقان و ارسط العالمیه، مقدمه، تصحیح و تحقیق محسن ناجی نصرآبادی، هفت جلد، چاپ اول، تهران، اساطیر.
– بابا افضل کاشانی، محمد بن حسین، 1351، دیوان حکیم افضل الدین محمد مرقی کاشانی (بابا افضل)، بررسی و تصحیح: مصطفی فیضی، حسن عطیفی، عباس بهنیا و علی شریف، چاپ اول، کاشان، اداره کاشان. فرهنگ و هنر. .
– بابا افضل کاشانی، محمد بن الحسین، 1363، رباعیات بابا افضل کاشانی با ضمیمه مختصر احوال و آثار او، تالیف سعید نفیسی، چاپ دوم، تهران، فارابی.
– بابا افضل کاشانی، محمد بن حسین، 1366، آثار افضل الدین محمد مرقی کاشانی، تصحیح مجتبی معنوی و یحیی مهدوی، چاپ دوم، تهران، خوارزمی.
– جامی، عبدالرحمن بن احمد، 1378، مثنوی هفت اورنگ، مقدمه الخان افشهزاد، تصحیح و تحقیق جابلقا دادعلیشاه، اصغر جانویدا، ظهیر احراری، حسین احمد تربیت، الخان افشهزاد، با همکاری مؤسسه شرق شناسی. میراث خطی، زیر نظر خانه میراث مکتوب، دو جلد، چاپ اول، تهران، مرکز ایرانشناسی و خانه میراث مکتوب.
– شیخ البهایی، محمد بن الحسین، 1387، کشکول شیخ البهایی، به کوشش و مقدمه صدیق برزگر بافاروی، ج دوم، چاپ اول، تهران، البیروزی.
– آبادی، مظفر بن اردشیر، 1362، فضایل الصوفیه، به کوشش محمدتقی و ایرج افشار، چاپ اول، تهران، منوچهری.
فارسی کلاس نهم، اول دبستان، 1401، مؤلف: فریدون اکبری شالدره، علی رضا شنقیزی، محمدرضا سنقری و عباسعلی وفایی، چاپ هشتم، تهران، شرکت انتشارات کتب درسی ایران.
– القشیری، عبدالکریم بن حوازین، 1386، رساله القشیری، ترجمه ابوعلی حسن بن احمد عثمانی، با تصحیح و اضافه بدیع الزمان فروزانفر، چاپ اول، تهران، زوار.
– مکاتب رضوی، محمدتقی، 1354، جایگاه و آثار الگوی عالم، سلطان، حکمت، گوینده، استاد بشریت و ذهن هدایتگر، عصر ابوجعفر محمد بن محمد. ابن الحسن طوسی، ملقب به نصیرالدین، چاپ اول، تهران، بنیاد فرهنگ، ایران.
– نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، 1356، اصلاح نصیری، تصحیح و توضیح مجتبی معنوی و علی رضا حیدری، چاپ اول، تهران، خوارزمی.
– النفیسی، سعید، 1335، اشعار فارسی الخواجه، مجله دارالفنون و علوم انسانی، سال سوم، شماره چهارم، صفحات 73-81.
نورایی، الیاس و یاری گلدارا، سهیل، 1392، تحقیق در اشعار جدید خواجه نصیرالدین طوسی، شعر و نثر فارسی (ربیع الادب)، سال ششم، شماره چهارم، شماره مسلسل 22. ، 329-343.
– هدایت، رضاقلی بن محمد هادی، 1344، ریاض العارفین تذکره، تصحیح مهرعلی کرجانی، چاپ اول، تهران، کتابخانه محمودی.