علی لاریجانی: تلویزیون نمیبینم – یورنا
علی لاریجانی به تحریریه خبرآنلاین آمد و پس از گفتگوی مفصل با گروه سیاسی، گفتوگوی کوتاهی با گروههای خبری این گروه رسانهای داشت و آنچه در ادامه میخوانید پاسخ وی به سوالات این گروه فرهنگی است. هرچند این گفتگو چندی پیش صورت گرفت، اما تصمیم بر این شد که دلیل وضعیت موجود امروز منتشر شود.
به گزارش «یورنا» که به نقل از روزنامه خبرآنلاین، علی لاریجانی علیرغم اینکه یک چهره سیاسی بوده و گاهاً ردای ریاست مجلس قانونگذاری را بر تن داشت، پیش از این دبیر شورای عالی امنیت ملی بود. اما این موضوع در مورد حساس ترین موضوعاتی که در روزهای تاریخ مطرح شد نیز صدق می کند که موضوع هسته ای ایران به عنوان یک درگیری جهانی مطرح شد و او مجبور شد با مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و مقامات ترویکای اروپایی چانه زنی کند. گولاتانی را با نبات احاطه کن»: آنچه می دهیم برابر است با آنچه می گیریم. اما او جنبه دیگری هم دارد که آن فرهنگی است و من قطعاً از دوره طولانی ریاست وی بر صدا و سیما و دوره کوتاه وزارتش در فرهنگ و ارشاد که آن هم به اقتضائات سیاسی بود صحبت نمی کنم. و مسئولیت فرهنگی علاقه او با فرهنگ آمیخته بود و پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف) در رشته کامپیوتر، به توصیه پدر همسرش آیت الله شهید مرتضی مطهری، برای تحصیل در رشته فلسفه به دانشگاه تهران رفت. او با اینکه از خانواده ای از علمای لاریجان بود، یقیناً علوم باستانی را فراگرفته بود و در چنته داشت که سمت و سوی فلسفه غرب را برگزیده بود و تمرکزش بر ایمانوئل کانت بود و درگیر قدرت عقل و خرد بود. درک فهم یا در ترجمه نام زنده «میر شمس الدین ادیب سلطانی» معیار خرد ناب.
حاصل تحقیقات او در مورد کانت سه کتاب بود و عنوان پایان نامه دکتری او «فلسفه ریاضی کانت» بود. او در این گفتوگوی کوتاه علایق فلسفی خود را با استناد به کانت و افلاطون در گفتگو با دوستانش از گروه تاریخ درباره کوروش نشان میدهد و خاطرنشان میکند که سیاست را از دریچهی فلسفه مینگرد و از معدود محافظهکاران ایرانی است. که فلسفه سیاسی و تبیین افق بر اساس فرهنگ برایش مهمتر از رئیس جمهوری است که او را از سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی برکنار کرده یا نمایندگانی که همراه او به شوراهای هشتم، نهم و دهم آمده اند.
در زمان ریاست شما بر صدا و سیما وضعیت این ارگان نسبت به امروز ارتباط خوبی با سریال های تولید شده داشت، آثار از کیفیت قابل قبولی برخوردار بودند و سریال هایی مانند همسران پخش می شد. اما اکنون حداقل طبق آمار و نظرسنجی ها سرمایه اجتماعی سیدواسیما از بین رفته است. چه شد که این سرمایه اجتماعی از بین رفت و چگونه می توان این سرمایه را دوباره به دست آورد؟
این سوال مهمی است. پاسخ خطی نیست. یعنی مسائل مختلفی باعث شد این وضعیت به وجود بیاید. آنچه مهم است این است که حاکمان نیز احساس کنند هر اقدام سیاسی که با عقلانیت همراه نباشد غیرقابل قبول است. جامعه زمانی به کنش سیاسی متقاعد می شود که احساس عقلانی کند. حتی اگر سخت باشد. فرض کنید دولت می خواهد تصمیمی در زمینه انرژی بگیرد اگر جامعه متقاعد شود که عاقلانه است. اما اگر احساس کند عاقلانه نیست، واکنش نشان می دهد. به همین دلیل، یکی از جنبه های مهم موضوع حکمرانی این است که هر تصمیم مهمی عقلانی دارد و بنابراین می تواند جامعه را قانع کند. ما باید سخت کار کنیم. به همین دلیل است که سیاست کار آسانی نیست. کانت فیلسوف بسیار روشنی است که می گوید سخت ترین کارها کارهای سیاسی است.
آیا قبول دارید که بینندگان کم شود؟
البته من کاری به رسانه صدا و سیما ندارم.
این به این معنی است که شما تلویزیون نگاه نمی کنید؟
نه – خیلی کم این هم به خاطر مشاغل زیاد من است. چند کار دانشگاهی و کارهای دیگر نخواهم داشت. گاهی اخبار را می بینم.
اعضای خانواده چطور؟
گاهی می بینند.
آنچه اکنون می گویید نشان می دهد که اعتماد به رئیس سابق سازمان صدا و سیما تا حدودی خدشه دار شده است.
من این را نگفتم، فقط تاکید کردم که وقت ندارم (لبخند می زند). من آن را در رسانه ها به هم ریختم.
اما دیگران در مورد از دست دادن اعتماد به نفس صحبت می کنند. ما می توانیم این را به بخش بزرگی از جامعه تعمیم دهیم. به نظر شما چگونه می توانند این اعتماد از دست رفته را به دست آورند؟
این به کار رادیو و تلویزیون محدود نمی شود. اما سازمان می تواند راه حلی برای آن باشد. می تواند قوانین خود را ارائه دهد. یعنی ایجاد فضایی برای گفتگو. مردم باید احساس کنند که حرف ها و نظراتشان در رادیو و تلویزیون اهمیت دارد. یا در مورد موضوعات مختلف یا سلیقه های مختلف هنرمندان بحث و گفتگو داشته باشید. یعنی در این مورد سخت گیر نباشیم. بحث بسیار مهم است. یادم هست اوایل انقلاب بحث های سیاسی و فرهنگی با مرحوم آقای بهشتی، آقای سروش و آقای کیانوری در آن زمان بود. در جریان بحث، سران احزاب چپ و راست، منافقین و بقیه را گرد هم آوردیم. بحث آن روزها این بود که چرا این کارها مجاز است. بخشی سیاسی، بخشی اجتماعی فرهنگی و بخشی ایدئولوژیک بود. فکر می کنم برای جامعه مفید بود. با این حال، عشق آنها آشکار شد. یادم هست که آن زمان بحث تضاد دیالکتیکی بود، یک روز داشتیم از پله های تلویزیون بالا می رفتیم که آقای احسان طبری من را دید و گفت: چرا اینقدر این بحث تضاد دیالکتیکی را دنبال کردید؟ گفتی این مورد مهم توست. مارکسیسم است. گفت نه تو می خواهی به توحید برسی. من زیر بار نیستم که بگویم توحید را قبول ندارم. من نوعی مونیسم را قبول دارم.
دولت فعلی بحث وحدت ملی به ویژه وحدت هنرمندان را مطرح کرده است، حداقل به نظر می رسد تلویزیون نتوانسته راه حلی برای آشتی پیدا کند. توصیه ای دارید یا پیشنهادی برای افزایش آشتی ملی بین هنرمندان به خصوص در تلویزیون دارید؟
من در مصاحبه ام گفتم که توافق باید حول یک ایده باشد. به همین ترتیب، اجماع یعنی چه می خواهیم بکنیم؟ (از قضا) فقط برای با هم بودن؟ توافق بر سر چه چیزی؟ یک شکاف دارد. در آنجا توصیه کردم که موضوع توسعه ملی را پایه گذاری کنیم. توافق باید در مورد دستیابی به توسعه ملی باشد. اگر چنین است، بحث باز است. ما نمی خواهیم کاریکاتوری از آشتی ایجاد کنیم. این هیچ تاثیری ندارد. اگر بخواهیم واقعی باشد، توافق باید مبتنی بر یک محور فکری باشد. اگر اینطور است، هر دولتی باید کار خود را در این راستا انجام دهد. در مجموع معتقدم رادیو، تلویزیون و رسانه ها می توانند در نزدیک شدن مردم موثر باشند. همان بحث فدرال را به روی مردم باز کنید و من احساس می کنم نظرات متفاوتی حتی در مورد یک موضوع وجود دارد و مورد انتقاد قرار می گیرد. کمک به جامعه برای رسیدن به نظریه بهتر. در این سال ها از فرصت استفاده کردم و کتابی نوشتم که بخشی از آن درباره عدالت بود. به نظر من عدالت اجتماعی چاره ای جز فراهم کردن بسترهای شکوفایی استعدادها ندارد. این رشد استعداد زمانی اتفاق می افتد که رقابت وجود داشته باشد. در غیر این صورت استعداد رشد نخواهد کرد. این در مورد فرهنگ، آموزش، اقتصاد و سیاست صدق می کند.
اگر به دنبال شعار عدالت هستیم و می خواهیم عدالت اجتماعی عملا محقق شود، باید زمینه رقابت مردم را در بخش های مختلف فراهم کنیم. اما رقابت متعادل است. بنابراین در حوزه فرهنگ هم همینطور است. من معتقدم اگر دولت به دنبال عدالت است راهش همین است. البته این نظر من است.
آخرین فیلمی که دیدی چی بوده؟
چون یک سال است که فیلمی ندیده ام. آنقدر درگیر کار بودم که وقت نداشتم.
آخرین کتابی که خواندی چیست؟
من کتابی از آقای جیسون برنان، یکی از فیلسوفان معاصرمان خواندم. او ایده های جالب زیادی دارد. کتاب او ترجمه شده است. دموکراسی را نقد می کند و می فهمد که باید دموکراتیک باشد. بنابراین او می خواهد نخبه گرایی و دموکراسی را با هم ترکیب کند. من نمی گویم راه حل های او درست است. اما او به آن فکر کرد.
در حوزه مدیریت به دو پیشنهاد مهم اشاره کردم. یکی منافع ملی و دیگری فرهنگ. هر دوی این موارد با توجه به شرایط موجود در خصوص وضعیت ایران به ویژه خاورمیانه می تواند در حوزه مدیریت فرهنگی بسیار مفید باشد. الان دولت عوض شده و در حوزه مدیریت فرهنگی هر کدام از چهره های شاخص در جای خود می نشینند. در حوزه ادبیات، سینما، موسیقی، تاریخ شفاهی و … می خواهم بدانم اقدامات اولویت دار در حوزه مدیریت فرهنگی چیست تا ایران منافع ملی خود را در دنیا حفظ کند و بتواند مبادلاتی را ایجاد کند؟
فعلاً من مسئولیتی در این مسائل ندارم که بگویم دولت چه می خواهد بکند. باید از مسئولین مربوطه سوال کنید. اما چیزی که می توانم توصیه کنم این است. ما در گذشته روش هایی برای همکاری فرهنگی بین کشورها به ویژه کشورهای همسایه داشتیم که فکر می کنم باید در آن تجدید نظر شود. اما مهم ترین موضوع، نوع رفتار و دیپلماسی فرهنگی در مواجهه با مسائل مختلف است. در واقع رفتار باید به گونه ای باشد که جذابیت فرهنگی ایجاد کند. مثلاً وقتی از مردم مظلوم غزه حمایت می کنیم، رفتاری فرهنگی انجام داده ایم که در دنیای غرب و جهان اسلام جذابیت زیادی دارد و دنیا متوجه می شود که ایران این بی عدالتی انسانی را تنها نگذاشته است.
بنابراین رفتار سیاسی و رفتار اجتماعی ما باید به گونه ای باشد که جذابیت فرهنگی داشته باشد.
فعالیت و تولید محتوا زیاد در حوزه ایران باستان را توصیه می کنم. چرا که وسعت ایران باستان بسیار وسیع و فراگیر بوده و این سرزمین علاقه مندان زیادی در جهان دارد که می توان آن را پایتخت فرهنگی دانست.