آتش زدن اشتباهی پسر جوان به دست مردان کینهجو – یورنا
![](https://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1403/11/17/1953722_616.jpeg)
این وضعیت یک سال پیش آغاز شده است که پسری که با یک دوست پسر در غرب تهران در غرب تهران انجام شده است. افرادی که به همراه بیمارستان پذیرفته اند ، گفتند که عمداً در گاراژ عمدی بوده است.
در ابتدا ، پزشکان امیدوار نبودند که سوختگی های شدید را بسوزانند ، اما طبق دفتر خاطرات روزنامه و از آن اجتناب می شود. از طرف دیگر ، برادر هیدمن شکایت کرد و گفت: “شاهدان گفتند که دو نفر ، آنها شورشیان و آدل را ترک کردند و او را به آتش کشیدند.
بنابراین ، ردیابی پیشنهادات آغاز شد و مشخص است که آنها از یک مکان ناشناخته نجات یافته اند.
به عنوان تلاش برای ادامه ، حمید بسیار قوی بود. هنگامی که او توانست مذاکره کند ، او در مورد یک داستان به او گفت: “یکی از فرزندانم این پیام را به پیام دعوت کرد و بدون هیچ دلیلی شروع به توهین کرد.” او از من خواست که در سطح به گاراژ بروم. من نمی دانستم که داستان به گاراژ می رود. در همان زمان ، مردی به نام آدل ، که یک دوست پیام بود ، آمد. او لباس های خود را گرفت و گفت که دوست دارد من را زنده کند. من از آنها خواستم که چند بار با من باشند اما جواب نمی دهند. آنها نفت گاز را روی سر من می ریزند. من یک فندک دارم و آتش گرفتم. در حالی که من گریه می کردم آنها می خندیدند. با صدای من ، مردم مجلات بیرون رفتند. آنها مرا به بیمارستان بردند.
افسران برای اولین بار فیلم دوربین مدار بسته را در گاراژ منتشر کردند. این فیلم مشخص شد که این دو بشکه پس از سوزاندن پسر پسر خوشحال شدند.
دو اتهام به طور پنهانی در اطراف تهران شناسایی و بازداشت شد. هنگامی که آنها در میز نظرسنجی نشسته بودند ، گفت: headder اشتباه در آتش سوزی قرار گرفت.
مسئول قتل قتل تحویل داده شد و پرونده های آنها به تهران به شعبه دوم دادگاه جنایی فرستاده شد.
در این جلسه ، نمایندگی دادستان و خواند: “با وجود جراحات ناشی از خون کامل انسان ، مرگ با اتهامات با اتهامات با اتهامات دور از متهمان نبود. من می خواهم رفتار عادی و قتل قتل انجام دهم.
و حمید بالا رفت و گفت: “من قصد دارم معالجه را انجام دهم و به زندگی عادی بازگشتم.” من می خواهم برای همه جراحات خونریزی کنم و از دو نفر محکوم شده اند که محکوم به اعدام شوند.
او به پیام حفاظت خود گفت: “در محله ما ، مردی که از آن باقی مانده است ، ما سخنان بی ربط داشتیم. ما فکر می کردیم که شاکی فراخوانده شده است ، بنابراین او این کار را کرد ، بنابراین او را به گیب برد. گالن را روی سر می ریزم و آن را سوزاندم تا مودبانه باشد.
سپس بالا رفتیم و گفتیم: “ما ملت را به گاراژ دادیم و اکنون عذرخواهی می کنیم.”
سرانجام قضات علاقه مند شدند و به پنج سال زندان محکوم شدند و برای کشتن به دیات پرداخت کردند. آدل به جرم قتل خسارت به قتل محکوم شد و به دلیل توهین به زندان در زندان محکوم شد. قضات دادگاه به شش ماه مهاجرت اجباری در مرکز بهزیستی محکوم شدند.